سازمو بردارم برم پایین چشمه بشینم
شاید که عکس رخ اون دلبر نازنینمو آب بیاره ببینم
برای من یه حسرته که یک روز از باغ لباش
به پای جونم بزنم گل بوسه ای بچینم و گل بوسه ای بچینم
خدا می دونه هر دفعه وقتی اونو میبینمش
حرفا میرن ز یاد من حرفا میرن ز یاد من
میشم اسیر اون نگاش اسیر اون قد و بالاش
درنمیاد صدای من در نمیاد صدای من
ساز باوفای من همدم تنهایی من
با تو به عالم می رسه صدای شیدایی من
ساز باوفای من همدم تنهایی من
با تو به عالم می رسه صدای شیدایی من
دلم میخواد داد بزنم چرا نگارم نمیاد
چرا با این که میخوامش اون منو اصلا" نمی خواد
چرا تو سینه ی گلش یه قلب سنگی می زنه
عروس هر انجمنه و بلا و شیرین سخنه
خیلی قشنگ و دلرباست قشنگتر از فرشته هاست
از دو لبش گل می ریزه اما معلم جفاست
خیلی قشنگ و دلرباست قشنگتر از فرشته هاست
از دو لبش گل می ریزه اما معلم جفاست