باید خریــدارم شوی تا مـــن خریــــدارت شوم
از جان و دل یارم شوی تا عاشق زارت شوم
من نیستم چون دیگران بازیچــه ی بازیـگران
اول به دام آرم تو را وانگــه گرفتــــارت شوم
گفتی که بعـد از تو برام دنیـــــا مثــــه جهنمـــه
گفتی که بی تــو مردنو شکستـــه در خـود منه
حالا که میمیــرم برات حالا که افتــادم به پات
حالا که تنهـــا مانده ام از چشـــم تو افتـــاده ام
از اشتبــــاهــم درگـذر اینبــــار گنــــاه آخـــره
ای جان تو فرصتـی بده تا روزگـــارم بگــذره
تا هم که از تو بگـــذرم تا هـم دل از تو برکنم
در حسرت عشق و جنون آتش به جــانم برکنم